نشسته بود روی زمین و داشت یه تیکه هایی رو جمع میکرد بهش گفتم : کمک می خوای ؟ گفت : نه گفتم : خسته میشی بزار کمکت کنم گفت : نه خودم جمع میکنم گفتم : حالا تیکه های چی هست ؟ بدجوری شکسته مشخص نیست چیه ؟ نگاه معنی داری کرد و گفت : قلبم این تیکه های قلب منه که شکسته خودم باید جمعش کنم بعدش گفت : میدونی چیه رفیق آدما این دوره زمونه دل داری بلد نیستن وقتی می خوای یه دل پاک و بی ریا رو دستشون بسپاری هنوز تو دستشون نگرفته می اندازنش زمین و می شکوننش میخوام تیکه هاش و بسپرم به دست صاحب اصلیش اون دل داری خوب بلده میخوام بدم بهش بلکه این قلب شکسته خوب شه آخه میدونی خودش گفته : قلبهای شکسته رو خیلی دوست داره تیکه های شکسته رو جمع کرد و یواش یواش ازم دور شد . ومن توی این فکر که چرا ما آدما دل داری بلد نیستیم دلم می خواست بهش بگم خوب چرا دلت و رو می سپری دست هرکسی انگاری فهمید تو دلم چی گفتم . برگشت و گفت : رفیق دلم رو به دست هر کسی نسپردم اون برای من هر کسی نبود ... اون هرکسی نبود گفت : و این بار رفت سمت دریا ... سهمش از تنهایی اش دریایی بود که راز دارش بود ...........
:: برچسبها:
آدمای این زمونه ( مطلب - آهنگ - عکس - اس ام اس ) ,
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4